تعداد نشریات | 8 |
تعداد شمارهها | 298 |
تعداد مقالات | 2,220 |
تعداد مشاهده مقاله | 4,933,155 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,460,642 |
تطبیق الگوی فلسفه علوم اجتماعی بر جامعهشناسی: ایدهای برای شکلگیری فلسفه جامعهشناسی | ||
روش شناسی علوم انسانی | ||
دوره 30، شماره 121، دی 1403، صفحه 27-43 اصل مقاله (1.55 M) | ||
نوع مقاله: علمی - پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30471/mssh.2025.10065.2568 | ||
نویسندگان | ||
فاطمه بهجت* 1؛ مجید کافی2 | ||
1دانشجوی دکترای جامعهشناسی، مدرس حوزه و دانشگاه، قم، ایران | ||
2دانشآموخته حوزۀ علمیه و دانشیار گروه جامعهشناسی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ایران. | ||
چکیده | ||
مقدمه و اهداف : فلسفه علم، تحلیلی فلسفی از مسائل یک علم، نظریهها و روشهای علمی آن علم است که به کاویدن در مباحث علمی و بررسی مبادی و لوازم و لواحق و حدود مسئلههای علمی میپردازد. فلسفه علم موارد و مصادیق متعددی دارد ازاینرو امروزه همۀ علوم دارای یک فلسفه خاص خود هستند. اما جامعهشناسی تاکنون فاقد چنین فلسفهای بوده است. فلسفۀ جامعهشناسی فرضی میتواند یکی از مصادیق فلسفه علم به طور عام و فلسفه علوم اجتماعی به طور خاص تلقی شود. همانطور که جامعهشناسی شاخهای از علوم اجتماعی است؛ فلسفه جامعهشناسی نیز میتواند ذیل فلسفه علوم اجتماعی مطرح شود. فلسفه جامعهشناسی بهطور مستقل چندان تاکنون کانون توجه نبوده است ازاینرو بهندرت محتوای مستقلی درباره فلسفه جامعهشناسی تولید و پردازششده است. این پژوهش بهدنبال بهکارگیری الگوی فلسفه علوم اجتماعی و تطبیق آن بر محتوای معرفتی و روششناختی جامعهشناسی برای طرح ایدهای درخصوص فلسفه جامعهشناسی است. مسائل، موضوعات، نظریهها و حوزههای جامعهشناسی موضوع فلسفۀ جامعهشناسی است؛ ازاینرو معرفت درجه دوم است؛ زیرا موضوع آن خود علم جامعهشناسی است. گستردگی موضوع جامعهشناسی که به مطالعه پدیدههای اجتماعی میپردازد نسبت به سایر رشتههای علوم اجتماعی، همچون سیاست یا اقتصاد، احتمالاً از عوامل عدمپرداختن به فلسفه جامعهشناسی تاکنون است. افزونبر آن مباحث جامعهشناسی نظری همواره به مفاهیم یا نظریهها و پارادایمهای حاکم بر نظریههای جامعهشناسی پرداختهاند؛ این امر اگرچه تا حدی خلأ موجود در زمینه فلسفه جامعهشناسی را پرکرده است، اما نیازمندی به علم مستقل فلسفه جامعهشناسی را مرتفع نکرده است. فلسفه جامعهشناسی میتواند ما را در تحدید حوزه جامعهشناسی و ارائه معیارهایی برای تفکیک و تمایز جامعهشناسی از سایر علوم یاری کند. همچنین، استخراج مبانی و پیشفرضهای جامعهشناسی و تبیین آنها و ارجاع پیشفرضها به جایگاه واقعی آنها برای تحقیق و بررسی عمیقتر و نیز کشف معیارهای برای ارزیابی دادهها و تمایز آنها در حوزههای فکری جامعهشناسی و نیز استخراج قواعد و روشهای حاکم بر پژوهشهای جامعهشناسی از مباحثی است که در فلسفه جامعهشناسی میتوان به آن پاسخ داد. روش پژوهش: این پژوهش به روش تطبیق الگو و براساس بررسی و مطالعه اسنادی صورت گرفته است. ابتدا با روش مطالعه اسنادی به فهمی از فلسفه علوم اجتماعی دست یافته و موضوعات و مسائل مدل فلسفه علوم اجتماعی استخراج شد و سپس آن پرسشها در مقابل جامعهشناسی قرار داده شد و سعی شد براساس آثار مهم جامعهشناسی به آنها پاسخ داده شود. تجمیع پاسخها و ساماندهی آنها در یک طرحواره، ایدهای نو برای فتح باب گفتگو و مطرح شدن فلسفه جامعهشناسی خواهد بود. به صورت کلی فلسفه جامعهشناسی از روشهای عقلی، مقایسهای و تطبیقی بهره میبرد. یافتهها: علوم اجتماعی آغشته به مفاهیم فلسفیاند. وظیفه فلسفه علوم اجتماعی و بهدنبال آن جامعهشناسی تأمل در مفاهیم حیات جمعی و نظامها و حوزههای مفهومی گونهگون برای بررسی عقلانی بودن حیات جمعی است. جامعهشناسی مثل هر علم دیگری برای اصلاح، رشد و کارآیی نیازمند یک فلسفه است تا بتواند به مسائل رودرروی خود پاسخ مناسبی دهد. ارزیابی روششناسانه، معرفتشناسانه و تألیف و بررسی مبانی بنیادی و پارادایمیک جامعهشناسی لزوم چنین فلسفهای را ضرورت میبخشد.در فلسفه علوم اجتماعی بحثهای دامنهداری در مورد شباهتها و تفاوتهای علوم اجتماعی و علوم طبیعی وجود دارد. علومی مانند جامعهشناسی همواره برخی از ویژگیهای علوم طبیعی را به عاریت میگیرند اما همه این ویژگیها برای مطالعه جهان اجتماعی مناسب نیستند. ازآنجاکه در جامعهشناسی با پدیدههای اجتماعی مواجه هستیم جستوجو برای اتحاد، تحت یک نظریه جامع برای نظاممند کردن و پیشبینی دستنیافتنی مینماید. از عوامل عدمدسترسی به نظریههای فراگیر و جامع در جامعهشناسی، ماهیت متغییر و متحول جهان اجتماعی نسبت به جهان طبیعی است. در مقابل نظریاتی که موضوع جامعهشناسی را امر واقعی تلقی میکنند؛ معتقدند پدیدههای اجتماعی که اعتباریاند؛ موضوع جامعهشناسیاند. به نظر میرسد موضوع جامعهشناسی را بتوان بررسی فرایندهای اجتماعی بهعنوان یک کل دانست و چنین موضوعی، متمایز از موضوعی است که به بررسی صرف یک پدیده یا دستهای از پدیدهها میپردازد. مباحث مطرح در جامعهشناسی نظری تا حدودی خلأ فلسفه جامعهشناسی را برای محققان پر کرده است؛ اما این علم نتوانسته است همه پرسشهای فلسفی حل ناشده دراینباره را پاسخ دهد. شمار فراوان دیدگاهها در جامعهشناسی و آمیختگی آنها تحلیل مجزای دیدگاهها را دشوار میکند. راهحل اولیه این است که بهطور تصنعی دیدگاهها از هم جدا شوند. چهار دیدگاه نظریه کارکردی، نظریه تضاد، نظریه کنش متقابلگرایی و نظریه مبادله در جامعه شناسی مطرح اند. هرکدام از آنها در زمانهای مختلف بهعنوان تنها راه نجات جامعهشناسی از مشکل نظری طرح شدند. پارادایمهای اثباتی، انتقادی و تفسیری- تفهمی، پارادایمهایی است که معمولاً مکاتب جامعهشناسی را بر اساس آنها دستهبندی میکنند با این وجود مدلهای پارادایمی اغلب از توضیح تناقضات و پاسخ پرسشهای فلسفی در خصوص جامعهشناسی عاجزند ازاینرو باید به ضرورت فلسفهای برای جامعهشناسی اذعان کرد. تنیجه گیری: در این پژوهش بهدنبال بهکارگیری الگوی فلسفه علوم اجتماعی و تطبیق آن بر محتوای معرفتی و روششناختی جامعهشناسی برای طرح ایدهای درخصوص فلسفه جامعهشناسی بودیم.گستردگی موضوع جامعهشناسی و نیز وجود مباحث جامعه شناسی نظری از عوامل عدم پرداختن به فلسفه جامعه شناسی به طور مستقل بوده است. فلسفه جامعهشناسی میتواند ما را در تحدید حوزه جامعهشناسی و ارائه معیارهایی برای تفکیک و تمایز جامعهشناسی از سایر علوم یاری کند. همچنین، استخراج مبانی و پیشفرضهای جامعهشناسی و تبیین آنها و ارجاع پیشفرضها به جایگاه واقعی آنها برای تحقیق و بررسی عمیقتر و نیز کشف معیارهای برای ارزیابی دادهها و تمایز آنها در حوزههای فکری جامعهشناسی و نیز استخراج قواعد و روشهای حاکم بر پژوهشهای جامعهشناسی از مباحثی است که در فلسفه جامعهشناسی مورد واکاوی قرار میگیرد جامعهشناسی در حیطه نظری بهطور مستقل و جدا از جستار نظریهها و مکاتب جامعهشناختی به بررسی فرایندهای شناخت و ساخت نظریهها، کشف پیوندهای فرانظری نظریهها و نقد آن و تلفیق نظریهها میپردازد. کارکرد چنین مباحثی از قلمرو نظریهها و مکاتب جامعهشناسی مجزا است. چهارچوب نظری یک جامعهشناس زمانی مشخص می شود که مفاهیم انتزاعی مورد استفاده او و منشأ آنها روشن گردد. بررسی نوشتهها و ایدههای نظری محقق برای دستیابی به مفاهیم و مدلها و اصول پیشنیاز آنها، در راستای یافتن رابطه محتوا و خطوط اصلی بحث برای فهم چهارچوب نظری و مدلهای رسمی و اصول نظری که در نوشتهها پنهانشدهاند مشاهده تجربی، توضیح تاریخی، مدلسازی، شکلبندی مفهوم و طبقهبندی، طرح اصول ومدل های علی اتنزاعی، قسمتهای مهمی از کار جامعهشناسی را تشکیل میدهد که در فلسفه جامعهشناسی میتوان به آن پرداخت | ||
کلیدواژهها | ||
فلسفه جامعهشناسی؛ علوم طبیعی؛ نظریه؛ فرانظریه؛ پارادایم | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 132 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 101 |