تعداد نشریات | 8 |
تعداد شمارهها | 298 |
تعداد مقالات | 2,229 |
تعداد مشاهده مقاله | 5,011,714 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,516,609 |
تلفیق دیدگاههای وبر و دورکیم برای مطالعه باورهای دینی سازنده نظم اجتماعی | ||
روش شناسی علوم انسانی | ||
دوره 30، شماره 121، دی 1403، صفحه 1-26 اصل مقاله (1.5 M) | ||
نوع مقاله: علمی - پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30471/mssh.2025.10617.2598 | ||
نویسندگان | ||
حسین کچویان* 1؛ اسماعیل نوده فراهانی2 | ||
1دانشیار گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
2دانشجوی دکتری جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
مقدمه و اهداف: نظم اجتماعی جامعه پیشامدرن، نظمی مرتبط با امر قدسی بود؛ به این معنا که این نظم میتوانست مبتنیبر شریعت آسمانی، تحریفشده و یا از اساس غیرآسمانی باشد؛ اما درهرصورت با امر قدسی بیارتباط نبود. بنابراین، بزرگان جامعهشناسی کوشیدند تا از طریق مطالعه جوامع پیشامدرن اولاً، منطق اجتماعی حاکم بر آنها را استخراج کنند و ثانیاً، در قبال مقایسه جامعه معاصر خویش با آنها، نسبت به شناسایی و برجستهسازی خصوصیات جامعه جدید اقدام نمایند. از این منظر، تبیین باورهای دینی جایگاهی ویژه در نظریه اجتماعی مدرن داشته و تعیین تکلیف دین، مهمترین دغدغه جامعهشناسی قلمداد میشد. بدینترتیب، در دیدگاههای آگوست کنت، بهعنوان بنیانگذار جامعهشناسی، موضوعاتی مانند فلسفه، حکومت، مذهب، روحانیت، تعلیموتربیت و... همگی با صفت اثباتی به چشم میخورد که نشانگر جهد وی برای جایگزینی امر اثباتی با امر دینی است. در میان جامعهشناسان کلاسیک، دیدگاههای وبر و دورکیم درباره جامعهشناسی دین از شهرت و اعتبار بالایی برخوردار است. وبر در مطالعات خود بر انواع عقلانیت، لزوم فهم کنش اجتماعی، اختیار و انتخاب انسان، و نقش تعیینکننده کاریزما تأکید میکند؛ درحالیکه دورکیم بر عواطف و احساسات، لزوم مطالعه ظاهر رفتارها و پدیدهها، فشار هنجاری و اجبار اجتماعی، و نقش تعیینکننده مناسک متمرکز است. با توجه به ظرفیتها و البته تفاوتهای چشمگیر دیدگاههای وبر و دورکیم، ترکیب دیدگاههای آنها دستاوردهای بسیاری خواهد داشت و بهعنوانمثال، اولاً، میتواند سبب رهایی جامعهشناسی از دیدگاه عاطفهگرایانی میشود که ضمن ارجاع به برخی دیدگاههای روانشناسی، مردمشناسی و روانکاوی معتقدند تفکر و باورهای مذهبی از حالات عاطفی ذهن سرچشمه میگیرند و ثانیاً، قادر است چهارچوب کارآمدی برای بررسی جایگاه دین در نظم اجتماعی پیشامدرن فراهم نماید. با این مقدمات، در ادامه این نوشتار میکوشیم ضمن طرح چهارچوبهای روشی و بینشی وبر و دورکیم در زمینه تبیین باورهای دینی به دو سؤال زیر پاسخ بدهیم: الف) چگونه میتوان دیدگاههای کاملاً متفاوت وبر و دورکیم را پیوند داد؟ ب) پیوند دیدگاههای وبر و دورکیم چه نتایج تحلیلی خواهد داشت؟ روش: در این مقاله از روش کتابخانهای بهره برده شده است و ضمن رجوع به آثار اصلی وبر و دورکیم، کوشیدهایم تا همزمان آثار مفسران قدیمیتر و عمدتاً آمریکایی، و نیز دیدگاههای نویسندگان جدیدتر و عمدتاً اروپایی را مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا به نظر میرسد تصویر ساختهشده توسط نویسندگانی مانند هانس گرث و رایت میلز یا تالکوت پارسونز با نویسندگان کتاب «وبر؛ راهنمای کیمبریج» یا ریمون بودن تفاوتهای قابلتوجهی را نشان میدهد. نتایج: مطابق مطالعه صورتگرفته مهمترین ظرفیتهای مغفول بهرهبرداری از نظریه وبر عبارتاند از: 1. تأکید بر عقلانیتپذیری نامشهود در بستر تکاملگرایی پیچیده؛ 2. اخذ معنا بهعنوان جوهره عقلانیت، کنش، خودآگاهی، آزادی و اخلاق انسانی. همچنین، اصلیترین محدودیتهای موجود در دیدگاه وبر را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: 1. گرایش به فردگرایی روششناختی و درنتیجه، غلبه نوعی نظرگاه شبهروانشناختی؛ 2. کانونیشدن معانی ذهنی و لاجرم، کمتوجهی به کنشهای سنتی مانند عادات، عرف و رفتارهای تقلیدی؛ 3. تبیین مجمل کاریزما در جامعهشناسی دین، در کنار حاکمیت نتیجهگرایی در تعریف رهبری سیاسی؛ 4. تقدمبخشی به اقتصاد در مطالعه تغییرات اجتماعی و عدم ارائه فرآیندی واحد پیرامون آن. در مقابل، چالشهای بنیادی استفاده از نظریه دورکیم شامل موارد زیر است: 1. تفکیک امر ناسوتی و لاهوتی، بهعنوان زمینهساز خداپنداری جامعه؛ 2. نگرش منفی به عاملیت فردی، محوریتیابی مناسک جمعی و نادیدهانگاری اختیار و عقلانیت انسان. بهعلاوه، کلیدیترین امکان ترمیمی در دیدگاه دورکیم را میتوان، برجستهسازی نمادها و مناسک مذهبی و نسبت آن با ظهور فرق انحرافی و سازوکارهای کنترلی دانست. بدینترتیب، ایجاد پیوند میان دیدگاههای وبر و دورکیم مستلزم توجه به این مؤلفهها میباشد: 1. گذر از تکاملگرایی تکخطی و پیامدهای روشی و بینشی آن در مطالعه ادیان گوناگون؛ 2. تخفیف ابعاد تنشآفرین تلفیق دو رویکرد، با میانجیگری نظریههای روانشناختی؛ 3. ترسیم زوایای عقلانی و غیرعقلانی کنشهای عاطفی و سنتی. با چنین مقدماتی، نتایج تحلیلی پیوند دیدگاههای وبر و دورکیم عبارت است از: 1. امکان مطالعه عقلانی باورها و رفتارها بدون ارجاع به نفعباوری و وهمگرایی؛ 2. ایجاد توازن در مطالعه دین بهمثابه منبع تغییر و ثبات جوامع؛ 3. برقراری تناسب میان ایدههای ساخت مناسک و پرورش شخصیت (سیاستمدار و تیپهای شخصیتی) در امتدادیابی ادیان؛ 4. بسط اخلاق اعتقادی و بازشناسی دوگانه فعال ثابتقدم (اخلاق قهرمانی) و منفعل سؤالکننده (اخلاق نفعطلبی). بحث و نتیجهگیری: نظر به آنچه پیرامون چگونگی پیوند دیدگاههای وبر و دورکیم و نیز نتایج تحلیلی چنین پیوندی گفته شد بصیرتهای بینشی و روشی وبر عبارتاند از: 1. کاریزما و ایدههای او مهمترین منشأ پیدایش دین است؛ 2. امکان حفظ، انتقال، انحراف و... قدرت کاریزمایی متصور است؛ 3. چنانچه ایدههای کاریزما تبدیل به عنصر اصلی سازنده سبک زندگی جامعه نشود، نمیتوان از پیدایش یک دین جدید سخن گفت؛ 4. یکی از عمدهترین راههای حفظ، انتقال یا انحراف ایدههای کاریزمایی مربوط به افرادی است که در فرآیندهای اقتصادی - سیاسی پساکاریزما نقش داشته و منتفع میشوند؛ 5. در لحظه پیدایش کاریزمای عقلانیت، جایگاه تعیینکنندهای در گسترش ایدههای کاریزمایی دارد؛ اما بهتدریج عقلانیت ارزشی ناب و نوآورانه تبدیل به نوعی عقلانیت ارزشی گاه سنتی یا تقلیدی میشود؛ 6. عقلانیت ارزششناختی که برانگیزنده کنش عقلانی - ارزشی است، مبدأ ترسیم اخلاق اعتقادی - ارزشی میشود؛ 7. در فقدان کاریزما و چهبسا در موقعیتهای تعارضآمیز، امکان خلق اخلاق قهرمانی و نیز ظهور شخصیت - بهمثابه کسی که کلیت زندگیاش را براساس عقاید خاصی بنا کرده و در لحظات ویژهای این ارزشها را به تمامیت میرساند - مهیا میشود؛ 8. کنشهای سنتی و عاطفی، کنشهایی متکی بر رسوم، عادات و تقلید هستند که اگرچه دارای سطوح پایینتر عقلانیت هستند، اما قابلمطالعهاند؛ 9. تحول ادیان برپایه نوعی تکاملگرایی پیچیده در عقلانیت ارزشی- اعتقادی صورت میپذیرد؛ اما این امر، نافی تأثیرگذاری احتمالی ذینفعان و شرایط اقتصادی و سیاسی نیست. بصیرتهای ترمیمی دورکیم نیز عبارتاند از: 1. ریشه امور الزامآور فردی و جمعی (نظم اجتماعی) در نیرویی فراتر از تکتک انسانها (امر قدسی) است؛ 2. در دورههای ثبات که از لحظه پیدایش عقاید مذهبی فاصله بسیاری پدید آمده است، عواطف و احساسات نقش مهمی در حفظ دین دارند و بهواسطه نمادها و مناسک جمعی دینی، تقویت و بازتولید میشوند؛ 3. چنانچه نمادها و مناسک، دستخوش تعابیر و تفاسیر دلخواهانه قرار گیرند، امکان شکلگیری فرقههای جدید افزایش مییابد و چهبسا بدعت در اصول دین سبب زیر سؤال رفتن اساس عقاید دینی بشود؛ 4. هر دینی، سازوکارهای ویژهای برای کنترل درونی و بیرونی (حفظ) عقاید و مناسک خویش دارد و نمیتواند نسبت به تضعیف و انکار آراء و آیینهای خود بیتفاوت باشد؛ 5. همواره صورتهایی از ایجاد دین فردی، دهریگری (افراد زندیق) و قانونگذاری (بدعتآوری) شخصی وجود دارد که بیارتباط با دین جمعی نیست؛ 6. تقاضای مردم از جادوگر بیش از آنکه در چهارچوب رهاوردهای مرسوم دین جمعی باشد، ناظر به رفع نیازها و خواستههای شخصی است. بدینترتیب، میتوان گفت: اگر رویکرد بینشی و روشی وبر بهواسطه طرح مفاهیم عقلانیت، کاریزما و اختیار، ظرفیت قابل قبولی برای شناخت پویاییشناسی دین دارد، دیدگاه دورکیم ازطریق طرح مفاهیم احساسات، مناسک و اجبار، ظرفیت بالایی بهمنظور مطالعه ایستاییشناسی دین دارد. | ||
کلیدواژهها | ||
ماکس وبر؛ امیل دورکیم؛ نظم اجتماعی؛ باورهای جمعی؛ امر قدسی | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 465 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 241 |