تعداد نشریات | 8 |
تعداد شمارهها | 291 |
تعداد مقالات | 2,178 |
تعداد مشاهده مقاله | 4,679,374 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,285,536 |
رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی؛ چیستی واقعیت در علوم اجتماعی | ||
روش شناسی علوم انسانی | ||
دوره 30، شماره 119، تیر 1403، صفحه 73-93 اصل مقاله (1.43 M) | ||
نوع مقاله: علمی - پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30471/mssh.2024.10202.2549 | ||
نویسنده | ||
ابوذر مرادی* | ||
دکتری فیزیک، دکتری اقتصاد بخش عمومی، استادیار گروه فیزیک دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. | ||
چکیده | ||
طی سالهای اخیر با از بین رفتن مفهوم زمان و مکان در تعاملات انسانی کاربرد نظریه کوانتوم در تحلیل پدیدههای سیاسی،اجتماعی و اقتصادی بهطور روزافزون در حال گسترش بوده است. با این وجود استفاده از نظریه کوانتوم در علوم اجتماعی عموما مبتنی بر نگاهی ابزارگرایانه بوده است. به کارگیری نظریه کوانتوم در علوم اجتماعی زمانی مفید خواهد بود که بتواند خلاءهای نظری موجود در آن را پوشش دهد. مهمترین چالش نظری علوم اجتماعی در قرن گذشته عدم توافق درباره نحوی مطالعه پدیدههای اجتماعی بوده است؛ مشکلی که منجر به شکلگیری پاردایمهای روشی مختلف برای مطالعه آن شده است. استدلال مقاله حاضر آن است که علت این عدم توافق روشی را باید در مفهوم واقعیت اجتماعی جستجو کرد؛ چرا که واقیت در این علوم مستقل از کنشهای قصدمندانه فرد وجود خارجی ندارد. در ادامه این پرسش مطرح میگردد که چرا در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی(کلاسیک) واقعیتها وابسته به کنشهای قصدمندانه افراد است؟ برای پاسخ به پرسش بالا، چارچوب تحلیلی تحت عنوان «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتمی» معرفی شده که بر پایه تفاسیر ایدهآلگرا از نظریه کوانتم بنا شده است. این رویکرد از این مزیت برخوردار است که در آن بتوان کنشهای قصدمندانه افراد را در فرآیند تصمیمگیری انها لحاظ کرد و در نتیجه آن واقعیت اجتماعی را بهگونهای بازسازی کرد که نسبت آن با کنشهای قصدمندانه اول شخص تعیین شود. در واقع این رویکرد برای ذره کوانتومی نوعی خودآگاهی بدوی قائل است؛ در نتیجه واقعیت به صورت ترکیب تابع موج و فروپاشی آن در نظر گرفته میشود؛ بهطوریکه شناخت ذره کوانتومی همان تابع موج، قصدمندی او عامل فروپاشی و تجربه ذره کوانتومی فرآیند فروپاشی تابع موج است. بنابراین مشابه یک چنین فرآیندی میتوان الگویی کوانتومی از نحوه تصمیمگیری فرد ارائه نمود که در آن کنشهای قصدمندانه فرد(عامل فروپاشی تابع موج تصمیم) و بستر تجربی (فروپاشی تابع موج تصمیم) در فرآیند تصمیم گیری وی لحاظ گردد. مهمترین پیامد این الگوی کوانتمی آن است که رفتار فرد قصدمند از منظر اول شخص قطعی و تصمیمهای او از نظر خودش در آن لحظه بهینه است؛ در حالی که اگر بخواهیم از دیدگاه سوم شخص رفتار فرد را بررسی نماییم رفتار او دارای عدم قطعیت ذاتی و غیرقابل پیشبینی ست. لذا بازتعریف مفهوم واقعیت اجتماعی به کمک چارچوب تحلیلی «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» چند مزیت عمده به همراه دارد؛ لحاظ کردن عاملیت و قصدمندی فرد در نظام تصمیمگیری او، قائل شدن یک تفاوت بنیادین و هستیشناسانه بین علت و دلیل و همچنین امکان ادغام و تلفیق رویکردهای کلگرایانه و فردگرایانه به شیوهای نوآورانه و متفاوت از رویکردهای رایج شکل گرفته بعد از دهه 1970 در علوم اجتماعی. کل(تابع موج) از منظر «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» با وجود آنکه قدرت علّی دارد، ولی صرفا دربرگیرنده حالتهای بالقوه است؛ حالت واقعی محصول اعمال عاملیت فرد در بستر تجربی است که به کل هویت واقعی میبخشد(فروپاشی تابع موج). با لحاظ کردن قصدمندی فرد در نظام تصمیمگیری او میتوان نشان داد که واقعیت در علوم اجتماعی برخلاف علوم طبیعی تجربی کلاسیک وابسته به ذهن و کنشهای قصدمندانه فرد است. از آنجائیکه در علوم تجربی کلاسیک پژوهشگر یک ماده بیجان را مورد مطالعه قرار میدهد که فاقد عاملیت و کنش ارادی است، از منظر اول شخص واقعیت کوانتمی همان واقعیت کلاسیکی است. آنچه میماند شناخت فرد به عنوان مشاهدهگر در مقام سوم شخص از آن واقعیت کلاسیکی است. اگر واقعیت کلاسیکی را به مثابه یک تجربه برای مشاهدهگر به عنوان یک موجود کوانتمی در نظر گرفته شود، در آن صورت ادراک پژوهشگر به بستر تجربی وابسته خواهد بود. با این وجود به تبعیت از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، تجربیات فرد در مقام مشاهدهگرا به دو دسته تجربیات سازگار و ناسازگار دستهبندی میشوند. در علوم تجربی کلاسیک با کنترل شرایط فیزیکی و محیطی آزمایش و تکرار آن آزمایش میتوان به معضل وابسته به تجربه بودن مشاهدات مشاهدهگر غلبه کرد. بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت در علوم تجربی کلاسیک صرفا از مشاهده پژوهشگر(فرد کوانتمی) نشات میگیرد؛ پس با سازگار کردن تجربه او می توان بر این مشکل غلبه کرد و ویژگیهای کمی و کیفی با ثبات به مشاهدهها نسبت داد. در علوم اجتماعی اما وضعیت بسیار پیچیدهتر است؛ بدین خاطر که منشاء عدم قطعیت نه فقط به دلیل کنشهای ارادی و قصدمندانه مشاهدهگر و وابستگی ادراک او به بستر تجربی در مقام سوم شخص، بلکه عاملیت و قصدمندی افراد مشارکتکننده در شکلدهی آن پدیده اجتماعی به عنوان واقعیت نیز میباشد. بنابراین در چنین دنیایی به دلیل عدم قطعیت ذاتی تصمیم های فرد برای مشاهدهگر در مقام سوم شخص، اساسا تعریف و شناخت مفاهیم اجتماعی به عنوان امری مشترک امکانپذیر نخواهد بود. این بدان معنی است که تعریف واقعیتهای اجتماعی و شناخت آن نیازمند پیشنیازی به نام نهاد است. در واقع در یک تعریف کوانتومی از نهاد، نهادها چیزی جز نمود خارجی اطلاعات به اشتراک گذاشته شده بین افراد با هدف پیشبینیپذیر شدن رفتار خود برای دیگران نیست، تا از این طریق زیست اجتماعی امکان پذیر گردد. در مورد واقعیتها در علوم اجتماعی، اگرچه میتوان مشابه علوم تجربی فرآیند تجربه کردن را به دو دسته سازگار و ناسازگار تقسیم بندی کرد، با این وجود امکان کنترل محیطهای انسانی مشابه شرایط آزمایشگاهی جهت سازگار کردن تجربهها وجود ندارد. از اینرو تجربیات ناسازگار فراگیر رخ داده شده در محیطهای انسانی به عنوان محرک اولیه بیثبات کننده نهادهای موجود عمل نموده و منجر به تغییر الگوی اطلاعات به اشتراک گذاشته بین میگردد. در چنین دنیایی دیگر شاخصها و مفاهیم نسبت داده شده به واقعیتهای اجتماعی که ماهیتی نهادی دارند نیز متاثر از پیامدهای محرک اولیه در دوره گذار بیثبات خواهد شد. بنابراین مفاهیم نسبت داده شده به پدیدههای اجتماعی جهت شناخت آنها مشابه مفاهیم در علوم طبیعی تجربی کلاسیک کاملا عینی و باثبات محسوب نمیشوند. لذا واقعیتهای اجتماعی آنگونه که واقعگرایان در نظر میگیرند ماهیتی عینی ندارند؛ از سوی دیگر با وجود آنکه ذهن در شکلگیری واقعیت نقش اساسی دارد دارد، آنگونه که تفسیرگراها مینگرند واقعیت کاملا ماهیتی ذهنی ندارد. همچنین برخلاف رویکردهای انتقادی شکل گرفته شده از دهه 1970 به بعد، به دلیل ماهیت نهادی واقعیتهای اجتماعی در تحقیق حاضر، آنها مستقل از قصدمندی افراد در بستر تجربی موجود وجود خارجی ندارند. در واقع برخلاف فیزیک کلاسیک که قادر نیست جایی برای خودآگاهی به عنوان یک امر طبیعی،زیستشناسانه و فیزیکی متفاوت از ماده باز کند، مفاهیم موجود در نظریه کوانتوم نظیر درهمتنیدگی[1] و ناموضعگرایی[2] در کنار تایید تجربی آنها توسط آزمایشهای بل و گزینش تاخیری این امکان را فراهم میکند که بتوان به کمک تفاسیر ایدهآلگرا برای ذرات زیر اتمی نوعی ذهنیت و خودآگاهی بدوی در نظر گرفت. فیزیکی پنداشتن خودآگاهی به طوری که پسماند ماده کلاسیکی در نظر گرفته نشود یک پیامد مهم برای علوم اجتماعی به همراه خواهد داشت؛ امکان بازگشت به فلسفه آگاهی به جای فلسفه زبان. در واقع در چارچوب تحلیلی بهکارگرفته شده در این تحقیق زبان نیز یک کل بالقوهای است که در نهایت با اعمال عاملیت فرد از طریق گفتار شکل واقعی بهخود میگیرد. ضمن آنکه در «رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی» عقلانیت انتزاعی و استعلائی، جایی ندارد؛ چرا که عقلانیت در بستر تجربی معنی پیدا میکند. تعریف عقلانیت در یک زیستبوم در کنار عدم استقلال واقعیت از ذهن و کنشهای قصدمندانه فرد، به معنی رد ادعای واقعگرایان انتقادی نظیر بسکار و پوپر است که بر این فرض استواراند که شناخت نوع بشر از واقعیت مبتنی بر خطای نظاممند صورت میپذیرد؛ ضمن آنکه دیدگاه هابرمارس در پافشاری بر قرار دادن معیارهای کلی و جهانشمول در فهم واقعیت نیز رد میگردد. در واقع اگرچه نوع بشر در شناخت واقعیت دچار خطای نظاممند نمیشود ولی دریافت وی از واقعیت که محصول عاملیت اوست، نسبی و وابسته به زمان و مکان است. | ||
کلیدواژهها | ||
رویکرد پدیدارگرایانه کوانتومی؛ نظریه کوانتوم؛ نهادها؛ تغییرات نهادی؛ واقعیت اجتماعی | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 178 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 118 |