تعداد نشریات | 8 |
تعداد شمارهها | 289 |
تعداد مقالات | 2,172 |
تعداد مشاهده مقاله | 4,607,635 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,230,752 |
نگاهی هستیشناسانه به فرآیند تئوریپردازی در باب نبوغ در قلمرو علم حصولی و حضوری | ||
جستارهای اقتصادی با رویکرد اسلامی | ||
مقاله 1، دوره 21، شماره 41، فروردین 1403، صفحه 7-47 اصل مقاله (1.83 M) | ||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30471/iee.2024.10294.2430 | ||
نویسندگان | ||
محمود متوسلی* 1؛ محبوبه وهابی ابیانه2 | ||
1استاد، اقتصاد، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
2استادیار، دانشکده کارآفرینی، دانشگاه تهران، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
هرچند واژه نبوغ در سیر تطور معنایی خود، دلالتهای متفاوتی را از فرشته یا روح ملازم تا نیروی بالقوه نهفته وجودی به خود دیده است؛ اما مهم آنست که وجود آن به عنوان یک واقعیت همواره مورد پذیرش بوده است. اینکه خاستگاه نبوغ دنیای هوشمندی[1] است و روح حامل آنست، پیچیدگی و دشواری تتبع و تحقیق در خصوص ماهیت و چگونگی تجلی یافتن آن در عالم واقع[2] را دو چندان مینماید. آنچنان که حتی در سیر تطور مکاتب اقتصادی نیز کمتر اندیشمند و یا جریانساز فکری را میتوان یافت که به صراحت به وجود آن و تاثیر شگرفی که نبوغ بر زندگی بشر داشته است، پرداخته باشد. گویا پیشفرض مکاتب بر این بوده است که زندگی بشر محدود به همین دنیای مادی و ظواهر عینی است و لذا تمرکز آموزههای مرسوم ارتدکس و نئوکلاسیک در تخصیص بهینه منابع تنها بر دو نیروی در دسترس بشر، یعنی سرمایه و نیروی کار قرار گرفته است که نتیجه حاکمیت همان نگرش عینی است و همین امر سبب گردید تا سنگبنای اولین مکتب اقتصادی بر انگاره عینیتگرایی قرار گیرد. این در حالی است که در نگرش تکاملی به علم اقتصاد به ویژه در سیر تطور مکاتب اقتصادی از مکتب اتریش تا مکتب نهادی و در آثار اندیشمندان به نام این مکاتب به وجود نیروهای دیگری نیز اشاره شده است. از جمله آنکه بوکانن[3] از برندگان جایزه نوبل اقتصادی دنیای پیشروی بشر را آبستن رخدادها و وقایعی میداند که هیچ پیشینهای در گذشته نداشته و ناموجود[4] است و بر این اساس پایه تئوریهای مرسوم اقتصادی و به تبع آن توصیههای سیاستی برآمده از آن را زیر سوال میبرد. همچنین شومپیتر در تشریح مفهوم توسعه در مقالهای با همین عنوان به رد تاثیر روتینها و فاکتورهای علّی[5] پرداخته و تلاش دارد تا به تبیین آن از طریق خلقهای ناولی بپردازد که جهشهای گسسته[6] را موجب میشود و از علتی بیعلت[7] برخوردار است؛ اما از آنجایی که ذهن او درگیر پیشفرضهای تجربهگرایی و مسخ در این نگرش است که علم و علمیبودن تنها در روابط علّی[8] قابل تبیین و تفسیر است، لذا در تشریح چگونگی شکلگیری توسعه از مسیر خلقهای ناول به بنبست میرسد. گویی وی از این موضوع غافل است که علت تمامی ناکامیهایش، عدم شناخت ماهیت و سرشت واقعی انسان و به تبع آن روش صحیح استنتاج است. به همین علت است که در این مقاله ابتدا به فرآیند کسب دانش از مسیر تجربه و محدودیتهای آن پرداخته شده است و سپس مهمترین گام در تحقیقات مربوط به علوم انسانی یعنی روششناسی با استناد به مبحث دیالکتیک فلوطین تشریح شده است. روششناسی که نشان میدهد، الزام درک و فهم حقیقت هر پدیده ماورای حسی وخارج از عالم محسوسات، قیاس آن با شواهد عینی است. روشی که کاربست آن در قرآن بارها مورد مشاهده قرار گرفته است. برای مثال در سوره نور و در تشریح ماهیت نوری که از جنس متا بوده و جوهره خلق، افرینش و دانایی است و علم بر تمام کائنات را ممکن میسازد از مثال چراغدان استفاده شده است و یا آنکه کانت در فلسفه استعلایی خود به منظور تشریح قانون معرفت نفس،[9] از قانون طبیعی[10] که در دسترس و محسوس است استفاده مینماید. لذا ما نیز برای فهم ماهیت، سرشت و معرفتشناسی موضوع مورد مطالعهمان که نبوغ و خلق و خلاقیت است از روش تحلیلی مقایسهای[11] بر پایه شباهتها و تفاوتها استفاده نمودهایم و معتقدیم که هرگونه غفلت از تاثیرپذیری روح انسان از محیط و سنجه و معیارهایی که در تشخیص امور حقیقی از امور موهوم و فانی یاری رسان است و مستدل و منطقی راه خیر از شر را جدا مینماید، جایز نیست. از این رو هرگونه تلاش در راستای تامل و تفکر عمیق در مسیر شناخت راه درست و گزینش ماکزیم به سوی خیر مطلق، همچون ماموریتی برای حفظ و حراست از جایگاه و مقام والای انسانی است. جایگاهی که از ابتدای خلقت به انسان فراتر از تمامی موجودات و حتی فرشتگان داده شده است. انسانی که به دلیل برخورداری از اختیار، آزادی و اراده، قادر به تعیین سرنوشت خویش است و لذا بایستی ارزش مطلقبودن خود و برخورداری از فطرت الهی را پاس بدارد و به این ادراک دست یابد که دارای روح مشترک نه تنها با تمام ابناء بشر بلکه با تمامی موجودات و مخلوقات الهی است و لذا تشخیص حد و مرز آزادی خود و دیگران در شیوه انطباقی که در پیش گرفته است، یک ضرورت است. بنابراین چنانچه انسان جامعیت زیست خود را در سه دوره جنینی، زندگی در پیله طبیعت و دنیای نامیرا و ابدی را با استدلال و استناد به کمال عقل دریابد و فرصت کوتاه زندگی در این دنیا را برای تعالی و ارتقاء جایگاه خود از قلمرو تاریک دنیای مادی به ساحت روح پاک قدی قدر بداند، آنگاه تلاشی بیوقفه را برای انفصال از دغدغههای دنیای مادی و اتصال به العروة الوثقی و خزائن لایزال الهی به کار خواهد گرفت و در این تلاش، تخصیص بهینه نیروهای خود را نه فقط به سرمایه و نیروی کار که مصداقی از جهل علمی است، بلکه به بینهایت ظرفیت و نیروهای نهفته در وجود معطوف خواهد نمود. نیروهایی که هرگز در پیشفرضها و چارچوبهای کنونی علم حصولی جایی ندارد و برای ظهور و تجلی آن تنها راه رسیدن به آزادی و فهم آن در جامعیت مفهومی فراذهنی[12] است و فقط در این شرایط است که الهامها و شهود و حضور در وجود و به تبع آن دانش ازلی و نامیرا و آثار عینی آن در هنر و یا اندیشههای ناب و ناول ظهور مییابد. پیشفرض این شیوه روششناسی و تئوریپردازی، رسیدن به سیستم و نظام فکری منسجم، فرمها، چارچوبها و شاکلهها به صورت پیشینی[13] است و در ادامه مسیر حرکت و در برخورد با اقتضائات، هنر آنست که این چارچوبها با عالم واقع انطباق یابد که همگی مسئول اعمال آنند. اگر اینگونه شود در فرآیند دستیابی به علم حضوری و الهامها و شهودها، دانش سینتتیک پیشینی،[14] سرمشق و هدایتگر فرد قرار میگیرد و لذا دیگر فرد با اوج گرفتن در دنیای نامحسوس و فراذهنی دچار سردرگمی و پوچی نمیگردد. [1]. Intelligible world [2]. Sensible world [3]. Buchanan [4]. Nonexistance [5]. Causal factors [6]. leap−like [7]. Uncaused cause [8]. Causality [9]. Moral law [10]. Natural law [11]. Comparative Analysis [12]. Idea of freedom [13]. A priori [14]. Synthetic A priori knowledge | ||
کلیدواژهها | ||
هستی شناسی؛ تئوری پردازی؛ نبوغ؛ روش شناسی؛ فلوطین | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 313 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 206 |