تعداد نشریات | 8 |
تعداد شمارهها | 299 |
تعداد مقالات | 2,240 |
تعداد مشاهده مقاله | 5,050,378 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 3,528,619 |
ارائه چارچوبی برای شناسایی و تحلیل الزامات پیادهسازی الگوی مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی در ایران | ||
جستارهای اقتصادی با رویکرد اسلامی | ||
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 05 خرداد 1404 | ||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30471/iee.2025.10525.2462 | ||
نویسندگان | ||
سید هادی عربی* 1؛ محمدجواد رفیعی2؛ محمد حسن ملکی3 | ||
1عضو هیئت علمی دانشگاه قم | ||
2دانشگاه سراسری قم | ||
3دانشیار گروه مدیریت ، دانشکده علوم اقتصادی و اداری، دانشگاه قم، قم ، ایران | ||
چکیده | ||
مقدمه و اهداف: دانش اقتصاد و تجربه کشورهای مختلف گواه این موضوع است که نظام مالیاتی مناسب میتواند علاوه بر کاهش فقر و بهبود عدالت اجتماعی، باعث ایجاد درآمد پایدار برای دولتها و کاهش کسری بودجه دولت گردد. اما به دلیل وجود درآمدهای سرشار نفتی در کشور، دغدغه اصلی دولتها بهبود نظام مالیاتی کشور نبوده است؛ در صورتی که با وجود تحمیل تحریمها علیه اقتصاد ایران نه درآمدهای نفتی و بودجه و نه عدالت اجتماعی در وضعیت مناسبی قرار ندارند. همچنین لازم به ذکر است نظام مالیاتی ایران در خصوص درآمد اشخاص حقیقی، به شکل عمومی شاخصهای یک نظام مالیاتی کارآمد یعنی کارایی، عدالت و سادگی را تأمین نمینماید. این موضوع در حالی است که مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی الگوی مالیاتی است که در بسیاری از کشورهای جهان در حال اجراست و میتواند نظام مالیات ستانی را علاوه بر کاراتر نمودن، عادلانهتر نیز نماید و همچنین از الگوی مالیاتی فعلی کشور سادهتر نیز باشد. پژوهش حاضر ابتدا به دنبال شناسایی الزامات پیادهسازی نظام مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی در ایران است و پس از آن الزامات با اهمیت بالاتر را بدست آورده و سپس بررسی نماید با توجه به شرایط موجود در کشور کدامیک از این الزامات اولویت بالاتری برای پیادهسازی نظام مالیات بر مجموع درآمد در ایران دارد. با استقرار این نظام مالیاتی در کشور علاوه بر بهرهمندی از عدالت بیشتر، کاهش نابرابری و کاهش ضریب جینی در کشور، میتوان به بودجهای به مراتب مقاومتر نسبت به شوکهای تحریم و نوسانات قیمت نفت دست یافت. روش: این پژوهش به دلیل وجود مزیتهای عملیاتی در یافتههای آن برای سازمان امور مالیاتی، دارای جهتگیری کاربردی است و با توجه به ماهیت کمی روشهای مورد استفاده پژوهش، مطالعه حاضر دارای روششناسی چندگانه از نوع کمی است. در این تحقیق از دو روش دلفی فازی و مارکوس برای تحلیل دادهها استفاده شد که هر دو جزء روشهای کمی هستند و از دادههای کمی برای تحلیل بهره میبرند. در گام اول الزامات پژوهش از بررسی مطالعات مرتبط با مالیات بر مجموع درآمد در ایران و سایر کشورها استخراج شد و به دلیل اینکه برای پیادهسازی یک نظام مالیاتی جدید در کشور نیازمند تجربه صاحبنظران نیز بودیم از طریق مصاحبه با آنان نیز تکمیل گردید؛ فلذا 29 مورد از الزامات از روش مرور پیشینه و مصاحبه با خبرگان مالیاتی که شامل اساتید دانشگاه، پژوهشگران و مسئولان سازمان مالیاتی بود استخراج شد. در مرحله بعدی الزامات بدست آمده بهوسیله پرسشنامه خبره سنجی و روش دلفی فازی غربال شد که در این روش برای غربال، نخست بایستی یک طیف فازی مناسب برای فازیسازی الزامات بدست آمده معین گردد که در این مطالعه از طیف لیکرت پنج درجهای استفاده شد و در نهایت تعداد نه الزام که در نگاه خبرگان از اهمیت بالاتری برخوردار بودند انتخاب شد. سپس با هدف اینکه کدامیک از نه الزام بدست آمده رتبه بالاتری برای پیاده سازی نظام مالیات بر مجموع درآمد دارند، تمامی آنها با سه شاخص «تخصص خبرگان»، «میزان اثرگذاری» و «میزان منابع انسانی و مالی مورد نیاز» بهوسیله پرسشنامه اولویت سنجی و روش تصمیمگیری مارکوس رتبهبندی شدند. نتایج: پس از بررسی الزامات پیاده سازی نظام مالیات بر مجموع درآمد در ایران از نگاه نخبگان تعداد نه الزام از اهمیت بالاتری برخوردار بودند که عبارتند از: «چابک سازی و کاهش کندیهای بروکراسی اداری کشور»، «ارتقاء شفافیت در نظام مالیاتی کشور»، «افزایش اعتماد عمومی به مقام مالیاتی»، «مدیریت افراد زیاندیده از تصویب مالیات بر مجموع درآمد»، «همسوسازی دیدگاه نخبگان و شخصیتهای مؤثر»، «هماهنگی با اسناد بالادستی»، «ایجاد ضمانت اجرای قانونی مناسب»، «ایجاد نظام هماهنگ و مطمئن جمعآوری و پردازش اطلاعات» و «تقویت زیرساختهای فناوری سازمان امور مالیاتی». سپس به منظور رتبه بندی نه الزام بدست آمده از روش مارکوس استفاده شد. الزامات بدست آمده به وسیله سه شاخص تخصص خبرگان، میزان اثرگذاری و میزان منابع انسانی و مالی مورد نیاز بررسی گردیدند. در بین این سه شاخص، شاخص تخصص خبرگان و شاخص میزان اثرگذاری دارای اثر مثبت بودند یعنی هر چه در خصوص یک الزام این دو شاخص بالاتر بودند، آن الزام در رتبه بهتری قرار میگرفت و در مقابل شاخص میزان منابع انسانی و مالی مورد نیاز دارای اثر منفی بود یعنی این شاخص هر چه در خصوص یک الزام پایینتر بود، آن الزام در رتبه بهتری قرار میگرفت. در نهایت به روش مارکوس رتبههای اول تا چهارم الزامات پیادهسازی الگوی مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی در کشور بدست آمدند و مدیریت افراد زیاندیده از تصویب مالیات بر مجموع درآمد، تقویت زیرساختهای فناوری سازمان امور مالیاتی، همسوسازی دیدگاه نخبگان و شخصیتهای مؤثر و افزایش اعتماد عمومی به مقام مالیاتی بالاترین اولویتها را کسب نمودند. بحث و نتیجه گیری: پیادهسازی الگوی مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی نیازمند تحقق الزامات آن است و با توجه به شرایط و امکانات کشور این الزامات رتبه بندی شدند. با توجه به اینکه الزام مدیریت افراد زیان دیده از تصویب مالیات بر مجموع درآمد بالاترین اولویت را به خود اختصاص داد، فلذا حاکمیت کشور باید ابتدا سازوکاری در نظر بگیرد که افراد زیاندیده از تصویب این نظام مالیاتی را مدیریت کند؛ زیرا عمده افراد زیاندیده افراد ثروتمندی هستند که به دلیل تصویب این نظام مالیاتی متضرر میشوند لذا بهوسیله ثروت و ارتباطات خود به دنبال سنگاندازی در مسیر پیادهسازی این نظام مالیاتی خواهند بود. اولویت دوم تقویت زیرساختهای فناوری سازمان امور مالیاتی بود و برای اینکه نظام مالیات بر مجموع درآمد بتواند در نظام اقتصادی کشور به شکل کارا عمل نماید باید بتواند به خوبی درآمدهای افراد را تشخیص دهد؛ بنابراین با توجه به این الزام و با توجه به داده محور بودن شناسایی مجموع درآمد اشخاص، باید زیرساختهای فناوری سازمان امور مالیاتی ارتقاء یابد. همچنین با توجه به رتبه سوم الزامات که همسوسازی دیدگاه نخبگان و شخصیتهای مؤثر است، باید نخبگان و شخصیتهای مؤثر نگاه نزدیکی به موضوع نظام مالیاتی در کشور پیدا کنند تا بتوان به سمت پیاده سازی نظام مالیات بر مجموع درآمد در کشور حرکت کرد. در نهایت با توجه به چهارمین الزام که افزایش اعتماد عمومی به مقام مالیاتی است، باید اعتماد مردم به مقام مالیاتی در کشور جلب شود. | ||
کلیدواژهها | ||
الگوی مالیات بر مجموع درآمد اشخاص حقیقی؛ پیادهسازی؛ الزامات؛ سازمان امور مالیاتی ایران؛ دلفی فازی؛ روش مارکوس | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 7 |